جدول جو
جدول جو

معنی لنگ کمر - جستجوی لغت در جدول جو

لنگ کمر(لِ کَ مَ)
نام فنی از فنون کشتی که پای خود را در پای حریف بند کردن و زور بر کمرش آوردن است تا بر زمین افتد و با لفظ خوردن به معنی رسیدن زور و صدمه بر کمر و با لفظ زدن به معنی رسانیدن مستعمل است. (آنندراج) :
همه افتادۀ اطوار توایم ای سرور
میزند طور تو بر کوه و کمر لنگ کمر.
میرنجات.
شیطان نشداز تو گرچه مدبر
لنگ کمری و سازد آخر.
درویش واله هروی.
افتاد ز صلب پاک اطفال
زآن لنگ کمر بسی در اضلال.
درویش واله هروی.
گر شوکت بی ستون و گر الوند است
لنگ کمری ز کوه تمکین تو خورد.
محسن تأثیر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رنگ کار
تصویر رنگ کار
کسی که اتومبیل، صنایع چوبی و امثال آن را رنگ می کند
کنایه از حیله گر، مکار، نیرنگ ساز، فریب دهنده، برای مثال نگه کرد گرسیوز رنگ کار / ز گفت سیاوخش با شهریار (فردوسی۲ - ۶۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
(تَ کَ رَ)
دهی از دهستان رونیز جنگل است که در بخش حومه شهرستان فسا واقع است و 403 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(سَگِ قَ مَ)
سنگی است که آنرا در بلاد عرب شبها در افزونی ماه یابند و آن سفید و شفاف میباشد. گویند اگر بر درختی بندند که بار و میوه ندهد بارآور گردد و چون بسایند و بصاحب صرع دهند شفا یابد و آنرا به عربی حجرالقمر و رغوهالقمر خوانند. (برهان) (آنندراج). حجرالقمری. (دزی ج 1 ص 252)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
آنکه دیوارها و در و پنجره ها را رنگ کند. نقاش، مزور. نیرنگ ساز. محیل و چاره ساز:
نگه کردگرسیوز رنگ کار
ز گفت سیاوخش با شهریار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زَ گِ کَ)
زنگی که آواز ندهد. (آنندراج). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(سَ کُ)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود نورآباد. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لنگ وار
تصویر لنگ وار
همچون لنگان. یا لنگ وار رفتن، چون لنگان قدم برداشتن و راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
مرز پهن زمین مزروعی
فرهنگ گویش مازندرانی
تیله ی سنگی
فرهنگ گویش مازندرانی
شل شدن گوسفند از بیماری
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپا
فرهنگ گویش مازندرانی